"هفده روز از اقامت من در سوئیت پنج ستاره اوین می گذرد"

 

هفده روز از اقامت من در سلول انفرادی - یا به قول برادران سوئیت پنج ستاره اوینمی گذرد، امروز بعد از ظهر بازجویی سنگین و مفصلی داشتم، اکثر اوقات پس از جلسه بازجویی قلب درد دارم، گاهی حین بازجویی قرص زیر زبانی مصرف می کنم، ایندرال هم مرا در تحمل بازجویی کمک می کند، علی رغم داروی قلبی و آرامبخشی که مصرف می کنم یک بار کارم به بهداری و ماسک اکسیژن کشید، آنژین صدری ناپایدار تیپیک داشتم، اما اقدامی برای اعزام به ccuانجام نشد، ظاهراً تشخیص دادند مراقبت ویژه در سوئیت پنج ستاره(انفرادی) از بخش مراقبت های قلبی کارسازتر است، چه تفاوت دارد وقتی جوان 25 ساله با برچسب مننزیت دارفانی را وداع می کند، من 45 ساله چرا نباید با سکته قلبی رفع زحمت نمایم؟!  حاشیه نروم برگردیم به بازجویی امروز .

 

  حکایتی از بازداشت امام (ره) را بارها از زبان پدر شنیده بودم، که وقتی ایشان را به تهران منتقل می کنند، مقام مسئول ساواک به ایشان می گوید:" سیاست پدر و مادر ندارد!" ومعظم له می فرمایند: " من با این سیاست کاری ندارم! "، مسئول ساواک از کناره گیری امام از سیاست خوشنود می شود.

  می خواستم این حکایت را برای بازجوی محترم - که از مقامات ارشد وزارت بود - نقل کنم ، پس عرض کردم: " قبل از انقلاب می گفتند سیاست پدر و مادر ندارد!" و او نگذاشت حرفم تمام شود و گفت:" امروز سیاست نه پدر دارد نه مادر، نه خواهر دارد نه برادر و نه ناموس!" من نیز که می خواستم با آن مقدمه چینی به دوری از این سیاست بی پدر و مادر برسم، گویا دنیا را به من داده اند، بلافاصله گفتم:" من این بی ناموس را به خودتان می سپارم و گرد این بی ناموس نمی گردم!"  این مطلب را در صفحه 71 از اوراق بازجویی نوشتم.

   آری من در دوران بازداشت و حمله به محل کار و تفتیش منزلم، یقین حاصل کردم که امروز سیاست نه پدر دارد نه مادر، نه خواهر می شناسد نه برادر و بی ناموس تر از این سیاست نمی شناسم، امیدوارم گرد این بی ناموس نگردم!!